بیست و چهار سال پس از اولین رمان خانهداری، ماریلین رابینسون با یک داستان صمیمی از سه نسل از جنگ داخلی تا قرن بیستم باز میگردد: داستان درباره پدران و پسران و جنگهای معنوی که هنوز در قلب آمریکا خشمگین هستند. نوشتن در سنت امیلی دیکنسون و والت ویتمن، مریلین رابینسون، داستان زیبای، عضوی و معنوی اجازه می دهد تا "حتی خواننده بی ایمان بتواند نظم متعالی را احساس کند" (Slate). گاید در سخنرانی درخشان و فراموش نشدنی وزیر امور خارجه، جان آمیز، وضعیت انسان و زیبایی غالبا غیر قابل تحمل یک زندگی عادی را نشان می دهد.
خرید کتاب گیلیاد
جستجوی کتاب گیلیاد در گودریدز
معرفی کتاب گیلیاد از نگاه کاربران
اغلب من کتابی پیدا می کنم که می تواند توجه من را به اندازه کافی برای خواندن آن در یک روز نگه دارد. گیلاد کتابی است که من به سرعت در حال خواندن آن بودم، چون نمی توانستم خواندن را متوقف کنم، در حالی که در همان زمان می خواستم هر لحظه و هر لحظه ای که فکر و نماز و لحظات زیبایی را می فهمید، جذاب تر و جذاب تر باشد. و من می فهمم که وقتی مردم می گویند که در پنجاه و یکصد سال مردم این کتاب را می خوانند و چیزی عمیقا انسانی در آن پیدا می کنند. گیلاد یک کتاب درباره عشق و امید است. یک نامه طولانی از یک مربی قدیمی قدیمی به پسرش احترام می گذارد. و آن را با همه چیز در زندگی است که زیبا وجود دارد. این مرا به یاد بسیاری از تماشای Terrence Malicks درخت زندگی که من دوست دارم. و من این کتاب را دوست دارم. این یک کتاب مذهبی است، اما خواننده به مذهب نیاز ندارد. این نشان دهنده چیزهایی است که بطور ذاتی انسان هستند و مردم هر روز با آن مبارزه می کنند. مناسب جوان و قدیمی است. آن را با من به عنوان یک بیست چیز بازتاب داد، اما من می توانم آن را بیشتر مرتبط با پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ، سالمندان. من می توانم خودم را دوباره در زندگی خود بخوانم و اگر پدرم همیشه تبدیل به چیزی شود که نیاز به خواندن دوباره دارم. و هرچند آن را خیلی سریع خواندید، من برای مدت زمانی که مجبور بودم خودم را در این رابطه با همسر و پسر و بازتاب عقل خود در زندگی، عشق، معنویت، بخشش و امید، کاملا شاد کنم.
مشاهده لینک اصلی
محتاطانه @ @ Gilead @ در یک کلمه. این به نظر می رسد بازتاب های آگاهانه و متفکر یک واعظ قدیمی است که نامه ای راجع به زندگی اش به پسرش می نویسد. از آنجا که، می بینید، واعظ می خواهد به زودی بمیرد. در واقع، اکثر کتاب ها خیلی آهسته است، شما احساس می کنید که حقیقتا در آن زمان و در آنجا می میرند. یا حداقل، آرزو می کنید که مرده باقی بماند، زیرا این کتاب پایان خواهد یافت. به نظر می رسد که کوبیدن ممکن است حتی یک پیشرفت باشد؛ از آن زمان چیزی اتفاق می افتد. حدس می زنم این است که پس از بیست سال نوشتن، رابینسون با ایده نوشتن یک کتاب که خلاصه همه چیزهایی که در این سیاره بزرگ آبی زندگی می شود آموخته است. و در واقع، همه ناظران نام بزرگ می توانند به شما اعتقاد داشته باشند که متن شما را تضعیف می کند تا بتوانید هر جمله و تفکر فلسفی را دوست داشته باشید. خوب من اینجا به شما بگویم که امپراتور هیچ لباس ندارد و متن شما را پایین می کند زیرا آن را BORING می کند. من می دانستم وقت آن است که جلوی خواندن در اطراف صفحه 50 را بگیرم وقتی که من را ترک کردم، دوباره آن را برداشت و فکر کردم،Dear God، دوباره به خانه برگشتم @ من نمی تونم حتی همه چیز رو درک کنم که این کتاب چقدر خسته کننده بود. این وحشتناک نبود این فقط بلا بود این را به کمیته جایزه پولیتزر برسانید.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های الهیات خود را فراموش کرده و @ Christian Happiness @ را فراموش کرده اید. اگر شما واقعا میخواهید در درون کسی که با ایمان عمیق و پایدار به خدا هست، وارد شوید، باید @ Gilead @ را بخوانید. از طریق داستان سرهنگ جان آمیز، مریلین روبنسون، به طرز شگفت انگیزی از بسیاری از ایده هایی که در مورد مسیحیت و حکومت برخی مفاهیم نظری دشوار در آسان به درک کلمات دارند، بیان می کند. و او این کار را بدون هیچ گونه شاد و یا موعظه انجام می دهد. خواندن این کتاب مانند شنا در یک استخر در یک روز گرم تابستان است. رویا و زیبایی آن. غم انگیز است، اما نه افسرده. آن را در مورد زندگی و مرگ و همه چیز در میان آن. آن را کمی از تاریخ و در اواسط قرن نگرش آمریکایی میانه به خوبی کارشناسی ارشد. من واقعا این کتاب را دوست دارم یک زن و شوهر از افرادی که می خواهند کپی من را منتقل کنند، اما من می ترسم که من هرگز آن را نمی بینم. من فکر می کنم این یکی از کتاب های نادر است که بارها و بارها خواندنش را دارم.
مشاهده لینک اصلی
تنها چیزی که مثبت می توانم در مورد این کتاب بگویم این است که از منظر رسمی به درستی نوشته شده است. من از شخصیت اصلی، یکی از واعظان نابغه ای که داستان زندگی خود را برای پسر جوانش می نویسد، نفرت داشت. این مرد همه چیز را که من در مورد کورکورانه و عدالت مذهبی تلقی می کنم، تجسم می دهم. حتی زمانی که واعظ سعی می کند صادقانه باشد، همیشه تصور می کند که حقیقت و اخلاق مطلق او ممکن است لمس شود. او در نهایت همه چیز را بهتر می داند، هرچند او ممکن است اشتباهاتی را مرتکب کند - گاهی اوقات و به دلایل خوب، که او به دقت توضیح می دهد. اگر شما اخلاق مسیحی را به عنوان یک واقعیت پذیرفته اید، در این مردان آرام می توانید راحت باشید، در غیر این صورت فقط دیوانه بشی
مشاهده لینک اصلی
کتابی را که جایزه پولیتزر را به دست آورده است بخوانید .5. 5 ستاره به طور کامل گردآوری شده است، این بازنگری شخصی است. این تنها بازنگری است که من فکر می کنم می توانم در حال حاضر آن را بنویسم، و این کتاب به من می دهد پلت فرم کامل برای انجام آن. اگر مشکلی در بازبینی شخصی دارید، نمی توانید آن را بخوانید من عصبانی نیستم. یک هزار و هزار دلیل برای زندگی این زندگی وجود دارد، هر کدام از آنها کافی است.\nاین انتخاب باشگاههای کتاب من برای ماه مه بود. در طی چند ماه گذشته، نوعی از افت تحصیلی بوده است و تنها با توجهی که من به آن عادت داشتم خواندن آن را داشتم. من واقعا با مشاغل و سایر ماجراها مشغول بودم و هیچ چیز به نظر من جذب من نشد و من علاقه ای به من نداشتم و هر بار یک بار چند لحظه ای خوابیده بودم تصمیم گرفتم بخوابم. این اتفاق می افتد. جمعه فقط شاید 50 صفحه خواندن، احساس شرم وحشتناک که من اجازه دهید خانمها پایین، اما پر از وعده های که من آن را به زودی خواندن. و من شاید 10 دقیقه در تماس با باشگاه بودم، وقتی که از طرف پدرم تماس تلفنی داشتم که به من چیزی نگفت، مگر آنکه به سرعت به آنجا می رسیدم که به بیمارستان بروم. من به بیمارستان رفتم پدر و مادر من خواهر خارج از تلفن. من نزدیک شدم و شنیده ام که پدرم می گوید: من باید تلفن را بیرون کنم و با جس صحبت کنم. هرگز علامت خوبی نیست. شب است که متوجه شدم عمو من درگذشت. او خودش خودش ماهیگیری کرده بود و به نوعی سقوط کرد و سقوط کرد و در آب غرق شد و ناخودآگاه شد. من حتی نمی توانم آن ها را چند دقیقه به یاد داشته باشم. به یاد داشته باشید که در حال شوکه شدن و ضربه زدن به پدرم بودم چون او سعی داشت مرا متقاعد کند. من به یاد دارم فرار می کنم و فرو می ریزم سرگردانی بدون کنترل. اجازه نداد کسی مرا لمس کند من قبول ندارم که چیزی را که من شنیدم باور کنم. اکنون می فهمم که 99 درصد از شما که این را خوانده اید، من را در زندگی واقعی نمی دانند. من شخص بسیار عاطفی نیستم من به راحتی گریه نمی کنم، به ویژه در مقابل دیگر افراد. من فردی در خانواده ام هستم که درد و احساسات و اخبار مانند این را می گیرد و تبدیل به یک سنگ برای همه در اطراف من می شود، و بعدا در زمان خودم به نحوی خودم، من تنها می توانم بدانم که چطور چگونه با آن برخورد می کنم. تنها. مادربزرگ من در پایان ماه مارس فوت کرد. من در مراسم تشییع او گریه نکردم نه به خاطر اینکه غمگین نبودم این فقط چیزی نیست که من انجام می دهم.این کتاب 247 صفحه از کلمات وزیر congregtionalist، جان آمیز در سال های 1950 است. او در پایان زندگی خود پیر است و دارای بیماری قلبی است که باعث می شود او به تدریج و ضعیف تر از او مورد استفاده قرار گیرد. او با یک زن بسیار جوان تر که او را به شدت دوست دارد، ازدواج کرد و او را دوست دارد (به نظر می رسد) همانطور شدید. آنها یک پسر هفت ساله دارند. جان آمیز این را می داند که دانسته است که پسرش هرگز او را نمی شناخت و خواهان نوعی عهدنامه در زندگی اش، عشق او، خانواده اش و ایمانش به پسرش برای خواندن روزی برای درک پدرش که هرگز نمی دانست، می خواند. و در انجام این کار، او از دانش و بینش زیادی درباره وضعیت انسان سخن می گوید و به همین دلیل ما رفتار ما را انجام می دهیم. اگر چه این کتاب یک اثر داستانی است و بیش از 50 سال پیش تنظیم شده است، جهانی بودن آنچه که او می گوید بسیار خام و پر از معنا است که می توان آن را تقریبا هر کسی از هر سن، در هر دوره زمانی . این یک کتاب سخت برای خواندن است زیرا همیشه و همیشه برای عموی من یادآوری می شود به این دلیل که در آن شب شب شدم، اما خواندن آن در روزهای بعد از مرگ او واقعا بر من تاثیر گذاشت و واقعا حقیقت هایی را که من می خواستم صحبت کردم برای تمرکز بر روی. عمو من فوق العاده فوق العاده مرد بود، و او و مادر من بسیار نزدیک بودند. من نیز به طور باور نکردنی به او نزدیک بودم و می دانستم که چقدر یک مرد او بود، اما تا زمانی که مشاهده و مراسم تشییع جنازه او را ندیدم، متوجه شدم که چقدر عالی بود. من در یک شهر کوچکی در روستای پنسیلوانیا زندگی می کنم، و من معتقدم نزدیک به 1000 نفر در بازدید خود و یا مراسم تشییع او یا هر دو حضور داشتند. این عهدی است که چند نفر از آن را لمس کرده است. افرادی که پیش از این هرگز دیده ام، از قبل از آن شنیده ام. او به عنوان یک مدیر در شمارنده ی گوشت یک فروشگاه کوچک متعلق به خصوصی شخصی کار می کرد و فروشگاه روزهای مراسم خاکسپاری را بست تا هر کارمند بتواند به آنجا برود. از آنجا که هر کارمند می خواست از آنجا که همه او را دوست داشتند بسیاری از مردم آنجا بودند که به سادگی مشتریان در فروشگاه مواد غذایی بودند و فقط او را می شناختند زیرا آنها مواد غذایی خود را از دست می دادند. من شنیده ام داستان هایی در مورد چگونگی خوردن گوشت پشت آن و او مشتریان سالخوردگی را می بیند و می خواهد کمک کند تا کیسه خود را به ماشین های خود حمل کنند. هیچ شخصی نبود که بتواند صحبت کند یا بداند که چه خبر است. بچه های جوانتر که با او کار کرده بودند، به طور کامل خرد شده و سمبلیک به من گفتند داستان هایی در مورد چگونگی یادگیری آنها برای ماهیگیری یا آموزش آنها برای شکار، یا دعوت آنها برای گلف با او و دوستانش. دانش آموزان دبیرستانی که در تابستان مشغول به کار بودند، به طور نیمه وقت کار می کردند، بنابراین در گذشت او ناراحت شدند. مادر بزرگ من در سه سال گذشته در یک خانه سالمندان بوده است. لانی صرف هر شب با او. او هر یک از ساکنین این مرکز و خانواده هایشان را می دانست. من خانواده های بسیاری از ساکنین خانه های سالمندان را دیدم که به مراسم خاکسپاری مراجعه می کردند؛ زیرا آنها فقط از لوننی فقط از او خواسته بودند ...
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گیلیاد
خرید کتاب گیلیاد
جستجوی کتاب گیلیاد در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
محتاطانه @ @ Gilead @ در یک کلمه. این به نظر می رسد بازتاب های آگاهانه و متفکر یک واعظ قدیمی است که نامه ای راجع به زندگی اش به پسرش می نویسد. از آنجا که، می بینید، واعظ می خواهد به زودی بمیرد. در واقع، اکثر کتاب ها خیلی آهسته است، شما احساس می کنید که حقیقتا در آن زمان و در آنجا می میرند. یا حداقل، آرزو می کنید که مرده باقی بماند، زیرا این کتاب پایان خواهد یافت. به نظر می رسد که کوبیدن ممکن است حتی یک پیشرفت باشد؛ از آن زمان چیزی اتفاق می افتد. حدس می زنم این است که پس از بیست سال نوشتن، رابینسون با ایده نوشتن یک کتاب که خلاصه همه چیزهایی که در این سیاره بزرگ آبی زندگی می شود آموخته است. و در واقع، همه ناظران نام بزرگ می توانند به شما اعتقاد داشته باشند که متن شما را تضعیف می کند تا بتوانید هر جمله و تفکر فلسفی را دوست داشته باشید. خوب من اینجا به شما بگویم که امپراتور هیچ لباس ندارد و متن شما را پایین می کند زیرا آن را BORING می کند. من می دانستم وقت آن است که جلوی خواندن در اطراف صفحه 50 را بگیرم وقتی که من را ترک کردم، دوباره آن را برداشت و فکر کردم،Dear God، دوباره به خانه برگشتم @ من نمی تونم حتی همه چیز رو درک کنم که این کتاب چقدر خسته کننده بود. این وحشتناک نبود این فقط بلا بود این را به کمیته جایزه پولیتزر برسانید.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های الهیات خود را فراموش کرده و @ Christian Happiness @ را فراموش کرده اید. اگر شما واقعا میخواهید در درون کسی که با ایمان عمیق و پایدار به خدا هست، وارد شوید، باید @ Gilead @ را بخوانید. از طریق داستان سرهنگ جان آمیز، مریلین روبنسون، به طرز شگفت انگیزی از بسیاری از ایده هایی که در مورد مسیحیت و حکومت برخی مفاهیم نظری دشوار در آسان به درک کلمات دارند، بیان می کند. و او این کار را بدون هیچ گونه شاد و یا موعظه انجام می دهد. خواندن این کتاب مانند شنا در یک استخر در یک روز گرم تابستان است. رویا و زیبایی آن. غم انگیز است، اما نه افسرده. آن را در مورد زندگی و مرگ و همه چیز در میان آن. آن را کمی از تاریخ و در اواسط قرن نگرش آمریکایی میانه به خوبی کارشناسی ارشد. من واقعا این کتاب را دوست دارم یک زن و شوهر از افرادی که می خواهند کپی من را منتقل کنند، اما من می ترسم که من هرگز آن را نمی بینم. من فکر می کنم این یکی از کتاب های نادر است که بارها و بارها خواندنش را دارم.
مشاهده لینک اصلی
تنها چیزی که مثبت می توانم در مورد این کتاب بگویم این است که از منظر رسمی به درستی نوشته شده است. من از شخصیت اصلی، یکی از واعظان نابغه ای که داستان زندگی خود را برای پسر جوانش می نویسد، نفرت داشت. این مرد همه چیز را که من در مورد کورکورانه و عدالت مذهبی تلقی می کنم، تجسم می دهم. حتی زمانی که واعظ سعی می کند صادقانه باشد، همیشه تصور می کند که حقیقت و اخلاق مطلق او ممکن است لمس شود. او در نهایت همه چیز را بهتر می داند، هرچند او ممکن است اشتباهاتی را مرتکب کند - گاهی اوقات و به دلایل خوب، که او به دقت توضیح می دهد. اگر شما اخلاق مسیحی را به عنوان یک واقعیت پذیرفته اید، در این مردان آرام می توانید راحت باشید، در غیر این صورت فقط دیوانه بشی
مشاهده لینک اصلی
کتابی را که جایزه پولیتزر را به دست آورده است بخوانید .5. 5 ستاره به طور کامل گردآوری شده است، این بازنگری شخصی است. این تنها بازنگری است که من فکر می کنم می توانم در حال حاضر آن را بنویسم، و این کتاب به من می دهد پلت فرم کامل برای انجام آن. اگر مشکلی در بازبینی شخصی دارید، نمی توانید آن را بخوانید من عصبانی نیستم. یک هزار و هزار دلیل برای زندگی این زندگی وجود دارد، هر کدام از آنها کافی است.\nاین انتخاب باشگاههای کتاب من برای ماه مه بود. در طی چند ماه گذشته، نوعی از افت تحصیلی بوده است و تنها با توجهی که من به آن عادت داشتم خواندن آن را داشتم. من واقعا با مشاغل و سایر ماجراها مشغول بودم و هیچ چیز به نظر من جذب من نشد و من علاقه ای به من نداشتم و هر بار یک بار چند لحظه ای خوابیده بودم تصمیم گرفتم بخوابم. این اتفاق می افتد. جمعه فقط شاید 50 صفحه خواندن، احساس شرم وحشتناک که من اجازه دهید خانمها پایین، اما پر از وعده های که من آن را به زودی خواندن. و من شاید 10 دقیقه در تماس با باشگاه بودم، وقتی که از طرف پدرم تماس تلفنی داشتم که به من چیزی نگفت، مگر آنکه به سرعت به آنجا می رسیدم که به بیمارستان بروم. من به بیمارستان رفتم پدر و مادر من خواهر خارج از تلفن. من نزدیک شدم و شنیده ام که پدرم می گوید: من باید تلفن را بیرون کنم و با جس صحبت کنم. هرگز علامت خوبی نیست. شب است که متوجه شدم عمو من درگذشت. او خودش خودش ماهیگیری کرده بود و به نوعی سقوط کرد و سقوط کرد و در آب غرق شد و ناخودآگاه شد. من حتی نمی توانم آن ها را چند دقیقه به یاد داشته باشم. به یاد داشته باشید که در حال شوکه شدن و ضربه زدن به پدرم بودم چون او سعی داشت مرا متقاعد کند. من به یاد دارم فرار می کنم و فرو می ریزم سرگردانی بدون کنترل. اجازه نداد کسی مرا لمس کند من قبول ندارم که چیزی را که من شنیدم باور کنم. اکنون می فهمم که 99 درصد از شما که این را خوانده اید، من را در زندگی واقعی نمی دانند. من شخص بسیار عاطفی نیستم من به راحتی گریه نمی کنم، به ویژه در مقابل دیگر افراد. من فردی در خانواده ام هستم که درد و احساسات و اخبار مانند این را می گیرد و تبدیل به یک سنگ برای همه در اطراف من می شود، و بعدا در زمان خودم به نحوی خودم، من تنها می توانم بدانم که چطور چگونه با آن برخورد می کنم. تنها. مادربزرگ من در پایان ماه مارس فوت کرد. من در مراسم تشییع او گریه نکردم نه به خاطر اینکه غمگین نبودم این فقط چیزی نیست که من انجام می دهم.این کتاب 247 صفحه از کلمات وزیر congregtionalist، جان آمیز در سال های 1950 است. او در پایان زندگی خود پیر است و دارای بیماری قلبی است که باعث می شود او به تدریج و ضعیف تر از او مورد استفاده قرار گیرد. او با یک زن بسیار جوان تر که او را به شدت دوست دارد، ازدواج کرد و او را دوست دارد (به نظر می رسد) همانطور شدید. آنها یک پسر هفت ساله دارند. جان آمیز این را می داند که دانسته است که پسرش هرگز او را نمی شناخت و خواهان نوعی عهدنامه در زندگی اش، عشق او، خانواده اش و ایمانش به پسرش برای خواندن روزی برای درک پدرش که هرگز نمی دانست، می خواند. و در انجام این کار، او از دانش و بینش زیادی درباره وضعیت انسان سخن می گوید و به همین دلیل ما رفتار ما را انجام می دهیم. اگر چه این کتاب یک اثر داستانی است و بیش از 50 سال پیش تنظیم شده است، جهانی بودن آنچه که او می گوید بسیار خام و پر از معنا است که می توان آن را تقریبا هر کسی از هر سن، در هر دوره زمانی . این یک کتاب سخت برای خواندن است زیرا همیشه و همیشه برای عموی من یادآوری می شود به این دلیل که در آن شب شب شدم، اما خواندن آن در روزهای بعد از مرگ او واقعا بر من تاثیر گذاشت و واقعا حقیقت هایی را که من می خواستم صحبت کردم برای تمرکز بر روی. عمو من فوق العاده فوق العاده مرد بود، و او و مادر من بسیار نزدیک بودند. من نیز به طور باور نکردنی به او نزدیک بودم و می دانستم که چقدر یک مرد او بود، اما تا زمانی که مشاهده و مراسم تشییع جنازه او را ندیدم، متوجه شدم که چقدر عالی بود. من در یک شهر کوچکی در روستای پنسیلوانیا زندگی می کنم، و من معتقدم نزدیک به 1000 نفر در بازدید خود و یا مراسم تشییع او یا هر دو حضور داشتند. این عهدی است که چند نفر از آن را لمس کرده است. افرادی که پیش از این هرگز دیده ام، از قبل از آن شنیده ام. او به عنوان یک مدیر در شمارنده ی گوشت یک فروشگاه کوچک متعلق به خصوصی شخصی کار می کرد و فروشگاه روزهای مراسم خاکسپاری را بست تا هر کارمند بتواند به آنجا برود. از آنجا که هر کارمند می خواست از آنجا که همه او را دوست داشتند بسیاری از مردم آنجا بودند که به سادگی مشتریان در فروشگاه مواد غذایی بودند و فقط او را می شناختند زیرا آنها مواد غذایی خود را از دست می دادند. من شنیده ام داستان هایی در مورد چگونگی خوردن گوشت پشت آن و او مشتریان سالخوردگی را می بیند و می خواهد کمک کند تا کیسه خود را به ماشین های خود حمل کنند. هیچ شخصی نبود که بتواند صحبت کند یا بداند که چه خبر است. بچه های جوانتر که با او کار کرده بودند، به طور کامل خرد شده و سمبلیک به من گفتند داستان هایی در مورد چگونگی یادگیری آنها برای ماهیگیری یا آموزش آنها برای شکار، یا دعوت آنها برای گلف با او و دوستانش. دانش آموزان دبیرستانی که در تابستان مشغول به کار بودند، به طور نیمه وقت کار می کردند، بنابراین در گذشت او ناراحت شدند. مادر بزرگ من در سه سال گذشته در یک خانه سالمندان بوده است. لانی صرف هر شب با او. او هر یک از ساکنین این مرکز و خانواده هایشان را می دانست. من خانواده های بسیاری از ساکنین خانه های سالمندان را دیدم که به مراسم خاکسپاری مراجعه می کردند؛ زیرا آنها فقط از لوننی فقط از او خواسته بودند ...
مشاهده لینک اصلی