معشوق، شاهزاده بی نظیر موریسون است. این زیبایی لمس علامت های تجاری خود را جذاب می کند: پروس زیبا، رخدادهای خارق العاده، شخصیت های برجسته و تنش نژادی.
این داستان عجیب و غریب به طور ناگهانی به عرصۀ برده داری تبدیل می شود تاریخ را به یک داستان قدرتمند به عنوان خروج و به عنوان صمیمی به عنوان یک لالایی.
Sethe یک برده متولد شد و به اوهایو فرار کرد، اما هجده سال بعد او هنوز آزاد نیست. او خاطرات بیشماری از خانه شیرین، مزرعه زیبا دارد که در آن بسیاری چیزهای بدی اتفاق افتاده است. خانه جدید او توسط روح کودک خود، که ناموجه نامیده می شود و سنگ قبر او با یک کلمه گنجانده شده است: عاشق، خالی از سکنه است.
دوست داشتنی با شعر تلخ و تعطیلات به عنوان طناب به عنوان طناب، معروف ترین دستاورد تونی موریسون، برنده جایزه نوبل است.
خرید کتاب دلبند
جستجوی کتاب دلبند در گودریدز
معرفی کتاب دلبند از نگاه کاربران
این بدترین کتابی است که تا به حال خوانده ام. این نشان می دهد که چه دانشگاهیان نخبگان در مورد ادبیات دوست دارند: این تاریک و تند و زننده است (که به یک آکادمیست، به معنای واقع گرایی است) و این مبهم و ناچیز است (به یک آکادمیک، عمیق و عمیق). این مثل نقاشی عمیقا پنهانی است که به وسیله روشنفکران @ art @ نامیده می شود: افراد متداول در معرض شایستگی خود قرار می گیرند و گفته می شود که پیچیده، زیبا و فراتر از درک ناکارآمدی و حساسیت های فراوان دانشجویان بی معنی است. من از همه چیز درباره این کتاب ناراحت شدم - پیام چپ گرا، شخصیت های منزجر کننده و سبک نوشتاری غم انگیز (مجموعه ای از قواعد لغوی دستور زبان، ساختار ناهموار و روایت نومیدانه). با توجه به مراجعه به متجاوزان، تجاوز جنسی، شکنجه روحی، خشونت و مرگ و میر نوزادان، آن را به دروغ می کوبید. @ عاشق @ متضاد ادبیات است که توسط دانشگاهیان پذیرفته شده است و من فکر می کنم مضر، بی اعتنایی و بی ارزش است.
مشاهده لینک اصلی
من از این کتاب متنفرم اما حدس می زنم باید بگویم چرا. بعضی ها ممکن است بگویند که من خیلی جوان بودم که این کتاب را از آنجایی که من 15 ساله خواندم، خواندم، اما چند سالی پیرتر شده ام و هنوز خشمم از آن متنفر است. من شنیدم که تونی موریسون نویسنده خوبی بود، بنابراین وقتی مجبور شدیم کتابی از این لیست بلند بگیریم تصمیم گرفتم آن را بخوانم. اشتباه بزرگ! من هیچ کدام از شخصیت ها را دوست نداشتم. من می دانم که این کتاب قصد دارد شما را به دیدگاه رفتار بی رحمانه برده ها بسپارد، اما بعد از اینکه من به پایان رسیدم، در واقع برای آنها کم کم همسو بودم. چطور دقیقا به نظر من در مورد افرادی که گاوها را پیچ می زنند - که فقط در بسیاری از سطوح ناراحت است - احساس می کنم و بچه های خود را می کشند. پل دو حتی اعتراف کرد که برده های مرد معمولا دختران را تجاوز می کنند. دوست داشتنی (charater) قصد دارد که کتاب عمیق تر، اما او فقط گیج کننده و کاملا آزار دهنده است، بنابراین مادر به راه است. نوشتن این کتاب خوب بود و به من دردناک برای من هر گونه ستایش به هر چیزی این کتاب. استعاره، شبیه، نماد، شخصیت، و اساسا همه چیز است که رویای معلمان انگلیسی وجود دارد. اما این بدان معنا نیست که حداقل کتاب خوبی بود. من یک استعاره مناسب و معقولی برای فرد دیگری می خواهم، اما این چیزی نیست که من فکر می کنم یک کتاب خوب است. شما می دانید که پس از خواندن کتاب کلاسیک، شما باید احساس عمیق و هوشمندانه داشته باشید. هیچ اتفاقی نیفتاد
مشاهده لینک اصلی
انسان ها لعنت می کنند، آنها مظلوم ترین موجوداتی هستند که تا به حال زندگی کرده اند، دلشان دلیلی ندارد که دلیلی نمی داند، و سرشان ساختگی هایی است که جهان هرگز ندیده است، آنها چیزهایی را که دوست دارند و می کشند و خاطراتی که از بین می روند این زمان اما هرگز ناپدید می شود، اما می شود ارواح و gnaws در اعصاب خود، برای همیشه و برای همیشه لطفا برای. به مادر است احساس کامل ترین می تواند داشته باشد، یکی از آسمانی ترین و زمین به طور یکسان، شما خون و گوشت خود را به اشتراک بگذارید با کسی که در رحم شما بی توجه به جهان بیرونی، دیوارهای خونین و قلب تلخی تنها جهان خود قرار دارد، دانه دانه دانه به تدریج تبدیل به چیزی می شود که شما بدون قید و شرط دوست دارید، که بر گوشت خود تغذیه و شیر خود را شیر، به یک مادر است تقریبا خدعه! پس یک دنیای متفاوت از ما، دنیایی از انسانهای کمتر است که مانند ذرت خریداری و فروش می کنند، جایی که زندگی کردن، لعنت و مرگ لوکس است، جایی که شما هرگز مطمئن نیستید نان به اندازه کافی برای آرام کردن گرسنگی، که در آن شما هرگز به اندازه کافی به اندازه کافی برای سرگرمی چشم های خود را با دیدن آسمان، که در آن شما تنها از یک رنگ، رنگ خاک و اشاره از عرق، و جایی که شما نامیده می شود اما شماره نیست آگاه باشید! sethe donâ € ™ T می خواهید این دنیا برای او بچه ها، او از جهان دور شد و به جهان دیگری، جهان ما، جهان گوشت بی روح، جانوران مشکوک، که در آن بدون قید و شرط دوستانه، فراتر از سوال و فحش می افتد و جایی که مردم به اندازه کافی بدنسازی می کنند تا گرسنگی روح را محاسبه کنند € | اگر آنها یک! او دختر بچه را می کشد و توسط ارواح او خالی از سکنه، کودک را به شیر خورد شیر، زنده ماندن از مادرش، کودک را از گرما از دامان محروم می کند، خانه خود را تحریک مادرش زندگی می کند، کودک که زندگی خود را انکار می کند، زندگی دیگران را به زندگی تبدیل می کند. جهنم است. او معشوق است و او را انکار می کند. ماریسون در بهترین حالت خود در ساختن پیچیده ترین شخصیت هایی است که در گیلاس عجیب و غریب روابط، واقع گرایی جادویی گیر افتاده است یک دستاورد صحیح است گام به گام و شما را از داستان به طور کامل از دست می دهید، معشوق بیشتر از یک حافظه سرکوب می شود، بلکه یک نمایندگی برای کل جامعه می شود. \"کودک زخمی شده، خشمگین، عنصر مرکزی این کتاب است، هر دو به معنای واقعی کلمه، در شخصیت معشوق، و نمادین، همانطور که در زیر سطح شخصیت های اصلی دیگر مبارزه می کند. تمام شخصیت های موریسون با روحیه مبارزه می کنند سرکوب پست های خود را در حالی که بسیاری از درد های آنها ناشی از وحشت برده داری است، همچنین از رابطه آنها با سیتی می آید. در طول رمان، Sethe آسیب روانی بیشتری نسبت به شخصیت های دیگر رنج می برد، و آن را منطقی می کند که دیگران در زندگی او دخالت داشته باشند. به عنوان یک شخصیت، عزیزان نه تنها تاریخ خود را به عنوان کسی که قبل از قتل او، در کنار لبه خط بین آزادی و بردگی، اما تاریخ چندین نسل، زیرا او با اعمال احترام مجبور می شود درد و رنج دیگران را تحمل کند ... موریسون می گوید: «هر چیزی که می میرد، به زندگی زخمی می شود.
مشاهده لینک اصلی
â € œDarkness قوی تر است و آنها را به مانند minnows بلعیده است. â € - تونی موریسون، Belovedâ € œBelovedâ € یک داستان زیبا و فراموش نشدنی است که در طول زمان پس از اعلام رهایی از برده داری تنظیم شده است. این مرموز و فوقالعاده است، و همچنین داستان عشق، داستان وحشت، بخشش، از دست دادن و سردرگمی است. این بسیار شعر و شعر و افسانه است، پر از استعاره ها و تصاویر قدرتمند است. این کتاب داستان سست، برده ای فراری است که خانه اش را در جنوب ترک کرده است اما هنوز در گذشته زندگی می کند. فوت او دو ساله است که به نظر می رسد که 124 سال دارد، خانه ای که او و دخترش دنور زندگی می کنند. بعدها، ما متوجه راه بسیار بدی که کودک درگذشت و داستان را حتی بیشتر دردناک می سازد. خانه شخصیت شوم در کتاب است؛ این زندگی خود را دارد. من احساس ناامیدی سیتی و دنور داشتم که هیچ جای دیگری نداشتم: «بنابراین Sethe و دختر دنور کاری انجام دادند و آنچه که خانه برای او مجاز میداد. با همدیگر یک جنگ ناقص را در برابر رفتار ظالمانه آن محل انجام دادند؛ در برابر کوره های شیب انبساطی، پشت سر و پشت و نفس های هوا پرت می کند. برای آنها منبع خشم و همچنین منبع نور را می دانستند. داستان عشق در این کتاب نوع دیگری از داستان عشق است، داستان عشق که شامل یک زن و شوهر، Sethe و پل د، که یک بار بردگان چگونه می توان افراد را از بردگی به سمت روابط آزاد آزاد کرد؟ به عنوان بردگان آنها به عزیزانشان عادت کردند، والدین، فرزندان و عاشقانشان فروخته می شدند یا فرار می کردند. گذشته، علامت های زخم مانند زخم ها در شکل یک درخت چوبریر در پشت Sethe's قرار گرفته است. سپس او او را حرکت داد. فقط زمانی که شک و تردید و هر یک از پرسش های غیرمعمول بسته شد، مدت ها بعد از اینکه او معتقد بود که خود را به وجود می آورد، در همان زمان و مکانی که می خواست ریشه کند، او را حرکت داد. از اتاق تا اتاق. مانند یک عروسک عروسکی. \"آنچه که من بسیار قدرتمند یافتم اصطلاح موریسون بود که\" یادآوری \"را یادآوری می کند، که یادآوری خاطرات است. من آن را تجربه کردم زمانی که من یک یادبود برده در زنگبار را دیدم و وارد زندان هایی شدم که بردگان نگهداری می شدند. بدیهی است که بردگان هنوز وجود ندارند، اما احساسات بسیاری از احساسات را احساس کردم و احساس می کردم که آنها در برخی از موارد هنوز در آنجا هستند. من در آن زمان تقریبا غیرممکن بود که قطعات بزرگ کتاب را بخوانم. من مجبور شدم شکسته بشم تونی موریسون در یک کلاس از خود قرار دارد. این کتاب زیبا بود اما غم انگیز؛ یک شاهکار واقعی.
مشاهده لینک اصلی
â € œFreeing خود را یک چیز بود، ادعا مالکیت آن آزاد است خود را دیگر بود. â € Toni Morrisonâ € ™ â € œ مؤمن یک داستان میناچولی اما زیبا نوشته شده است در مورد Sethe، زن برده که از بردگی فرار کرد، هرگز آزاد نخواهد بود. او نه تنها خاطرات خود را تحریک می کند، بلکه همچنین با روح دختر کوچکش که ناموجه فوت کرده است. در قبر او فقط یک کلمه وجود دارد: معشوق. درد و رنج او تند و تلخ است. به همین دلیل بود که او نمی دانست که فرزندانش به خاک سپرده شده یا چیزی شبیه به آن بوده است. اگر زنده بود، او می دانست که بیشتر از آن چه که در مورد خودش می دانست، هرگز نقشه ای برای کشف آنچه شبیهش نبود، می تواند باشد. او آواز می خواند؟ (آیا آن را به خوبی شنید هنگامی که او انجام داد؟) آیا او زیبا بود؟ او یک دوست خوب بود؟ آیا او یک مادر دوست داشتنی بوده است؟ یک همسر وفادار آیا خواهر دارم و آیا او به من احترام می گذارد؟ اگر مادر من می دانست که من او را دوست دارم؟ â € مشتاقانه نوشته شده است، آن را قدرتمند و شاعرانه در همان زمان است. این یک نمونه عالی از ادبیات آمریکایی است و من کمتر می توانم انجام دهم. علی رغم همه اینها، آنقدر غم انگیز بود که روح را صدمه می انداخت: بیداری در بدترین حالت است؛ حتی پس از فرار، هیچ آزادی وجود ندارد؛ این کمبودهای از دست دادن است که زندگی را عذاب می دهد. و در میان تمام این رنج، زیبایی در تحویل مری ریونس وجود دارد: \"تنها تنهایی است که می تواند تکان داده شود. بر خلاف کشتی یک سلاح برداشته شده، زانوها را جمع می کند، نگه می دارد، این حرکت را برطرف می کند. یک نوع درون آن - پیچیده مانند پوست است. پس تنهایی است که رامش می کند. هیچ تکان نمی تواند آن را نگه دارد. زنده است تنهایی. به نظر میرسد چیزی که خشک و پرتلاش است، صدایی از آنهایی که خودش را میبینند، از یک مکان دور افتاده است. \"من می توانم صادقانه بگویم که من عاشق محبت هستم، همانطور که قطعا شایسته بود، با این حال من تحت تأثیر افسردگی قرار گرفتم و من را ترک کرد طعم بسیار ناراحت کننده. همانطور که موریسون در هنگام نوشتن عزیزان احساسات و خواسته هایش را پیش بینی می کرد. برای موضوع مورد نیاز کمتر است. Beloved شما خواهر من هستی من دخترم چهره من هستم تو من هستی دوباره تو را پیدا کردم شما دوباره به من آمده ام عزیزم هستی من هستم من هستم @\nاگر خواندن دوست دارید، من از شما می خواهم که آن را انجام دهید!
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دلبند
خرید کتاب دلبند
جستجوی کتاب دلبند در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
من از این کتاب متنفرم اما حدس می زنم باید بگویم چرا. بعضی ها ممکن است بگویند که من خیلی جوان بودم که این کتاب را از آنجایی که من 15 ساله خواندم، خواندم، اما چند سالی پیرتر شده ام و هنوز خشمم از آن متنفر است. من شنیدم که تونی موریسون نویسنده خوبی بود، بنابراین وقتی مجبور شدیم کتابی از این لیست بلند بگیریم تصمیم گرفتم آن را بخوانم. اشتباه بزرگ! من هیچ کدام از شخصیت ها را دوست نداشتم. من می دانم که این کتاب قصد دارد شما را به دیدگاه رفتار بی رحمانه برده ها بسپارد، اما بعد از اینکه من به پایان رسیدم، در واقع برای آنها کم کم همسو بودم. چطور دقیقا به نظر من در مورد افرادی که گاوها را پیچ می زنند - که فقط در بسیاری از سطوح ناراحت است - احساس می کنم و بچه های خود را می کشند. پل دو حتی اعتراف کرد که برده های مرد معمولا دختران را تجاوز می کنند. دوست داشتنی (charater) قصد دارد که کتاب عمیق تر، اما او فقط گیج کننده و کاملا آزار دهنده است، بنابراین مادر به راه است. نوشتن این کتاب خوب بود و به من دردناک برای من هر گونه ستایش به هر چیزی این کتاب. استعاره، شبیه، نماد، شخصیت، و اساسا همه چیز است که رویای معلمان انگلیسی وجود دارد. اما این بدان معنا نیست که حداقل کتاب خوبی بود. من یک استعاره مناسب و معقولی برای فرد دیگری می خواهم، اما این چیزی نیست که من فکر می کنم یک کتاب خوب است. شما می دانید که پس از خواندن کتاب کلاسیک، شما باید احساس عمیق و هوشمندانه داشته باشید. هیچ اتفاقی نیفتاد
مشاهده لینک اصلی
انسان ها لعنت می کنند، آنها مظلوم ترین موجوداتی هستند که تا به حال زندگی کرده اند، دلشان دلیلی ندارد که دلیلی نمی داند، و سرشان ساختگی هایی است که جهان هرگز ندیده است، آنها چیزهایی را که دوست دارند و می کشند و خاطراتی که از بین می روند این زمان اما هرگز ناپدید می شود، اما می شود ارواح و gnaws در اعصاب خود، برای همیشه و برای همیشه لطفا برای. به مادر است احساس کامل ترین می تواند داشته باشد، یکی از آسمانی ترین و زمین به طور یکسان، شما خون و گوشت خود را به اشتراک بگذارید با کسی که در رحم شما بی توجه به جهان بیرونی، دیوارهای خونین و قلب تلخی تنها جهان خود قرار دارد، دانه دانه دانه به تدریج تبدیل به چیزی می شود که شما بدون قید و شرط دوست دارید، که بر گوشت خود تغذیه و شیر خود را شیر، به یک مادر است تقریبا خدعه! پس یک دنیای متفاوت از ما، دنیایی از انسانهای کمتر است که مانند ذرت خریداری و فروش می کنند، جایی که زندگی کردن، لعنت و مرگ لوکس است، جایی که شما هرگز مطمئن نیستید نان به اندازه کافی برای آرام کردن گرسنگی، که در آن شما هرگز به اندازه کافی به اندازه کافی برای سرگرمی چشم های خود را با دیدن آسمان، که در آن شما تنها از یک رنگ، رنگ خاک و اشاره از عرق، و جایی که شما نامیده می شود اما شماره نیست آگاه باشید! sethe donâ € ™ T می خواهید این دنیا برای او بچه ها، او از جهان دور شد و به جهان دیگری، جهان ما، جهان گوشت بی روح، جانوران مشکوک، که در آن بدون قید و شرط دوستانه، فراتر از سوال و فحش می افتد و جایی که مردم به اندازه کافی بدنسازی می کنند تا گرسنگی روح را محاسبه کنند € | اگر آنها یک! او دختر بچه را می کشد و توسط ارواح او خالی از سکنه، کودک را به شیر خورد شیر، زنده ماندن از مادرش، کودک را از گرما از دامان محروم می کند، خانه خود را تحریک مادرش زندگی می کند، کودک که زندگی خود را انکار می کند، زندگی دیگران را به زندگی تبدیل می کند. جهنم است. او معشوق است و او را انکار می کند. ماریسون در بهترین حالت خود در ساختن پیچیده ترین شخصیت هایی است که در گیلاس عجیب و غریب روابط، واقع گرایی جادویی گیر افتاده است یک دستاورد صحیح است گام به گام و شما را از داستان به طور کامل از دست می دهید، معشوق بیشتر از یک حافظه سرکوب می شود، بلکه یک نمایندگی برای کل جامعه می شود. \"کودک زخمی شده، خشمگین، عنصر مرکزی این کتاب است، هر دو به معنای واقعی کلمه، در شخصیت معشوق، و نمادین، همانطور که در زیر سطح شخصیت های اصلی دیگر مبارزه می کند. تمام شخصیت های موریسون با روحیه مبارزه می کنند سرکوب پست های خود را در حالی که بسیاری از درد های آنها ناشی از وحشت برده داری است، همچنین از رابطه آنها با سیتی می آید. در طول رمان، Sethe آسیب روانی بیشتری نسبت به شخصیت های دیگر رنج می برد، و آن را منطقی می کند که دیگران در زندگی او دخالت داشته باشند. به عنوان یک شخصیت، عزیزان نه تنها تاریخ خود را به عنوان کسی که قبل از قتل او، در کنار لبه خط بین آزادی و بردگی، اما تاریخ چندین نسل، زیرا او با اعمال احترام مجبور می شود درد و رنج دیگران را تحمل کند ... موریسون می گوید: «هر چیزی که می میرد، به زندگی زخمی می شود.
مشاهده لینک اصلی
â € œDarkness قوی تر است و آنها را به مانند minnows بلعیده است. â € - تونی موریسون، Belovedâ € œBelovedâ € یک داستان زیبا و فراموش نشدنی است که در طول زمان پس از اعلام رهایی از برده داری تنظیم شده است. این مرموز و فوقالعاده است، و همچنین داستان عشق، داستان وحشت، بخشش، از دست دادن و سردرگمی است. این بسیار شعر و شعر و افسانه است، پر از استعاره ها و تصاویر قدرتمند است. این کتاب داستان سست، برده ای فراری است که خانه اش را در جنوب ترک کرده است اما هنوز در گذشته زندگی می کند. فوت او دو ساله است که به نظر می رسد که 124 سال دارد، خانه ای که او و دخترش دنور زندگی می کنند. بعدها، ما متوجه راه بسیار بدی که کودک درگذشت و داستان را حتی بیشتر دردناک می سازد. خانه شخصیت شوم در کتاب است؛ این زندگی خود را دارد. من احساس ناامیدی سیتی و دنور داشتم که هیچ جای دیگری نداشتم: «بنابراین Sethe و دختر دنور کاری انجام دادند و آنچه که خانه برای او مجاز میداد. با همدیگر یک جنگ ناقص را در برابر رفتار ظالمانه آن محل انجام دادند؛ در برابر کوره های شیب انبساطی، پشت سر و پشت و نفس های هوا پرت می کند. برای آنها منبع خشم و همچنین منبع نور را می دانستند. داستان عشق در این کتاب نوع دیگری از داستان عشق است، داستان عشق که شامل یک زن و شوهر، Sethe و پل د، که یک بار بردگان چگونه می توان افراد را از بردگی به سمت روابط آزاد آزاد کرد؟ به عنوان بردگان آنها به عزیزانشان عادت کردند، والدین، فرزندان و عاشقانشان فروخته می شدند یا فرار می کردند. گذشته، علامت های زخم مانند زخم ها در شکل یک درخت چوبریر در پشت Sethe's قرار گرفته است. سپس او او را حرکت داد. فقط زمانی که شک و تردید و هر یک از پرسش های غیرمعمول بسته شد، مدت ها بعد از اینکه او معتقد بود که خود را به وجود می آورد، در همان زمان و مکانی که می خواست ریشه کند، او را حرکت داد. از اتاق تا اتاق. مانند یک عروسک عروسکی. \"آنچه که من بسیار قدرتمند یافتم اصطلاح موریسون بود که\" یادآوری \"را یادآوری می کند، که یادآوری خاطرات است. من آن را تجربه کردم زمانی که من یک یادبود برده در زنگبار را دیدم و وارد زندان هایی شدم که بردگان نگهداری می شدند. بدیهی است که بردگان هنوز وجود ندارند، اما احساسات بسیاری از احساسات را احساس کردم و احساس می کردم که آنها در برخی از موارد هنوز در آنجا هستند. من در آن زمان تقریبا غیرممکن بود که قطعات بزرگ کتاب را بخوانم. من مجبور شدم شکسته بشم تونی موریسون در یک کلاس از خود قرار دارد. این کتاب زیبا بود اما غم انگیز؛ یک شاهکار واقعی.
مشاهده لینک اصلی
â € œFreeing خود را یک چیز بود، ادعا مالکیت آن آزاد است خود را دیگر بود. â € Toni Morrisonâ € ™ â € œ مؤمن یک داستان میناچولی اما زیبا نوشته شده است در مورد Sethe، زن برده که از بردگی فرار کرد، هرگز آزاد نخواهد بود. او نه تنها خاطرات خود را تحریک می کند، بلکه همچنین با روح دختر کوچکش که ناموجه فوت کرده است. در قبر او فقط یک کلمه وجود دارد: معشوق. درد و رنج او تند و تلخ است. به همین دلیل بود که او نمی دانست که فرزندانش به خاک سپرده شده یا چیزی شبیه به آن بوده است. اگر زنده بود، او می دانست که بیشتر از آن چه که در مورد خودش می دانست، هرگز نقشه ای برای کشف آنچه شبیهش نبود، می تواند باشد. او آواز می خواند؟ (آیا آن را به خوبی شنید هنگامی که او انجام داد؟) آیا او زیبا بود؟ او یک دوست خوب بود؟ آیا او یک مادر دوست داشتنی بوده است؟ یک همسر وفادار آیا خواهر دارم و آیا او به من احترام می گذارد؟ اگر مادر من می دانست که من او را دوست دارم؟ â € مشتاقانه نوشته شده است، آن را قدرتمند و شاعرانه در همان زمان است. این یک نمونه عالی از ادبیات آمریکایی است و من کمتر می توانم انجام دهم. علی رغم همه اینها، آنقدر غم انگیز بود که روح را صدمه می انداخت: بیداری در بدترین حالت است؛ حتی پس از فرار، هیچ آزادی وجود ندارد؛ این کمبودهای از دست دادن است که زندگی را عذاب می دهد. و در میان تمام این رنج، زیبایی در تحویل مری ریونس وجود دارد: \"تنها تنهایی است که می تواند تکان داده شود. بر خلاف کشتی یک سلاح برداشته شده، زانوها را جمع می کند، نگه می دارد، این حرکت را برطرف می کند. یک نوع درون آن - پیچیده مانند پوست است. پس تنهایی است که رامش می کند. هیچ تکان نمی تواند آن را نگه دارد. زنده است تنهایی. به نظر میرسد چیزی که خشک و پرتلاش است، صدایی از آنهایی که خودش را میبینند، از یک مکان دور افتاده است. \"من می توانم صادقانه بگویم که من عاشق محبت هستم، همانطور که قطعا شایسته بود، با این حال من تحت تأثیر افسردگی قرار گرفتم و من را ترک کرد طعم بسیار ناراحت کننده. همانطور که موریسون در هنگام نوشتن عزیزان احساسات و خواسته هایش را پیش بینی می کرد. برای موضوع مورد نیاز کمتر است. Beloved شما خواهر من هستی من دخترم چهره من هستم تو من هستی دوباره تو را پیدا کردم شما دوباره به من آمده ام عزیزم هستی من هستم من هستم @\nاگر خواندن دوست دارید، من از شما می خواهم که آن را انجام دهید!
مشاهده لینک اصلی